...(3)

زرگ كردن .بزرگ كردن جايگاه ها . حصار كشيدن به اطراف بعضي ها . ستايش بدون چون و چرا بعضي ها . وقتي از يكي بت  بسازي نمي تواني نزديكش شوي . وقتي به يكي عظمت ببخشي ، نمي تواني با چشماني باز نگاهش كني . وقتي كسي را بالا مي بري ، با تصورت مي بيني او را نه با چشمانت .

حكايت ، حكايت بعضي هاست كه ديگران را بت كردند . دور بعضي ها را حصار كشيدند و به قولي ، خط قرمز ناميدند .ماجراي بعضي هاست كه دست به توجيه هاي كودكانه و گاه احمقانه زنده اند براي ستايش بعضي ها .

يكي را بي پروا بالا مي بريم ، يكي را كنارت بر همه برتري مي دهي ، يكي را عنوان و لقب و لوح مي دهي . يكي را خالصانه از روي اشتباه مدح مي كني . يكي را صادقانه از دروغ تمجيد مي كني . ماجرا ، داستان بعضي هاست كه نمي توانند نزديك واقعيت شوند . خواب زده ها را بيدار كردن سخت است .

چاپ لوسي ها ،عظمت بخشيدن ها و ستايش كردن هايي كه گريز از واقعيت مي آورد  . بعضي ها را وادار مي كند چيزهايي را نتوانند ببينند . چيز هايي را نتوانند باور كنند . بعضي چيز ها را اصلا نبينند . بحث سر كساني نيست كه براي نديدن ، براي نفهميدن پاداش مي گيرند . براي اين توجيه كردن ها پاداش مي گيرند . بحث سر كساني نيست كه براي چاپلوسي ها سود مي برند . آنان را نمي شود چيزي گفت . همان سخن فريدون مشيري بس است ." فهماندن چيزي به كسي كه براي نفهميدنش پول مي گيرد ، سخت است . "

بحث ما كساني هستند كه نه از پول و مقام و جايگاه و سود به خواب رفته اند . باور هايشان دور كرده است آنان را از آنچه جريان دارد . اين همان رفتار هايي كه بعضي تعصب ناميدند . ماجرا داستان من است كه افكارم نمي گذارند كه از فرسنگ ها به كساني كه عظمت داده ام ، نزديك تر شوم . بعضي ها نمي توانند بچرخند و نگاه كنند . فقط يك جا ساكن مي توانند ببينند كه فقط به يك نقطه خيره مي شوند . به زمين و. آسمان مي زنند تا توجيه كنند كارهاي محبوب هايشان را .

همين چاپ لوسي هاي صادقانه ما ، همين ستايش كردن هاي بچه گانه ما  بعضي را توهم زده كرده است كه نمي دانند كجا هستند . بعضي ها را توهم اختيار ، بي خود از خويش كرده است . ماجراي تكراري هميشگي ، بعضي را سوار اسب سفيد قدرت مي كند و بعد خودمان لگد مال سركشي اين اسب مي شويم . قصه ماست كه دو گروه شده ايم . يكي به آن يكي مكي گويد ، متعصب و آن يكي به اين يكي . آن هايي كه وسط اين دو گروه مي مانند ، اندك اند و ساكت . روايت همان ، از اين طرف يا از آن طرف بام افتادن است . تا آن جا پيش رفتيم كه از تفريط هم افراط مي كنيم .

اين است احوال اين روزهاي ما و به همان حرف سهراب مي رسيم كه " چشم ها را باید شست" .

مشاعره

همیشه با خودم میگفتم وبمون یه چیزی کم داره...یه جایی که بهت آرامش بده،بتونی خودتو خالی کنی...حالا پیداش کردم...

بیت اولشو خودم میگم،ادامشو شماها

 نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم   

                                            همه بر سر زبانند و تو در میان جانی

داستان بسیار جالب عشق و دیوانگی...

ادامه نوشته

کشف‌هايی که مزه‌ی جهان را شيرين کردند

شيرين‌کننده‌های مصنوعی مانند ساخارين و آسپارتام به ما امکان داده‌اند نوشابه‌ها، شکلات‌ها و مرباهای رژيمی توليد کنيم. اين شيرين‌کننده‌ها انرژی چشمگيری فراهم نمی‌کنند و برخی از آن‌ها بی‌آن‌که وارد روندهای سوخت‌وسازی بدن شوند، دفع می‌شوند. ميزان شيرينی اين ترکيبات بالاست و می‌توان با مقدار اندکی از آن‌ها، رژيم‌های غذايی کم کالری و در عين حال ذايقه پسندی برای افراد چاق ترتيب داد و به افراد ديابتی کمک کرد و دندان‌های سالم‌تری داشت. اين ترکيبات که مواد غذايی و نوشيدنی‌های «بدون قند» را به ارمغان آورده‌اند، ره‌آورد رويدادهای جالبی هستند.

ادامه نوشته

نظر سنجی

به نظر شما بهترین استاد این ترممون کی بود؟

خواهش میکنم هر کسی این پست و میخونه نظرشو بگه،حتی شده با اسم مستعار...در ضمن هر نفر میتونه حداکثر اسم ۳ استاد و که به نظرش بهترین بودن رو بگه...

۱.استاد صفدری (میکروب)

۲.دکتر صفائیان (فیزیک حیاتی)

۳.دکتر پریزاده (بیوشیمی )

۴.دکتر شافعی (فیزیولوژی)

۵.دکتر محمود آبادی (فیزیولوژی )

۶.دکتر سوختانلو (بیوشیمی )

۷.استاد مومنی (اندیشه )

۸.استاد  فرخانی (اپیدمیولوژی)

۹.استاد کارگزار (زبان عمومی )

۱۰.استاد ملک جعفریان ( آز میکروب )

۱۱.دکتر صادقیان ( آز بیوشیمی )

۱۲.دکتر حمیدی ( بیوشیمی )

برنامه کلاسی.

با سلام خدمت همه ی همکلاسیان عزیز و محترم:

شنبه ۳۰/۲/۹۱:ساعت۱۰-۱۲کلاس بیوشیمی دکتر سوختانلو دانشکده خودمون

ساعت ۱۴-۱۷کلاس تقویتی دکتر پریزاده دانشکده پزشکی و کلاس فیزیک حیاتی به درخواست خود استاد کنسل شد.

یکشنبه۳۱/۲/۹۱:ساعت۱۰-۱۲کلاس عملی مغز شامل تقسیم بندی:

-ساعت۱۰-۱۱=}گروه آقایان

-ساعت۱۱-۱۲=}گروه خانم های ۸-۱۰

-امتحان حذفی اندیشه بخش 1

دوشنبه۱/۳/۹۱:ساعت۸-۱۰کلاس عملی فیزیولوژی آقایان دانشکده پزشکی

ساعت۱۰-۱۲کلاس میکروب شناسی استاد صفدری کلاس۱۱۱

سه شنبه۲/۳/۹۱:ساعت۹-۱۲کلاس یادآوری فیزیولوژی عملی شامل تقسیم بندی:

-ساعت۹-۱۰=}گروه خانم های ۸-۱۰

-ساعت۱۰-۱۱=}گروه خانمهای ۱۰-۱۲

-ساعت۱۱-۱۲=}گروه آقایان

در آزمایشگاه فیزیولوژی دانشکده پزشکی تشکیل خواهد شد

-امتحان عملی ترم آزمایشگاه بیوشیمی هر گروه در ساعت خودش از مبحث قند ها به بعد برقرار میباشد.

چهارشنبه۳/۳/۹۱:ساعت۱۰-۱۲امتحان ترم تئوری آزمایشگاه بیوشیمی کلیه ی کلاس از همه ی مباحث گفته شده برگزار میگردد.(امتحان عملی هم هر گروه ساعت خودش)

-ساعت۱۸-۲۰کلاس جبرانی فیزیک حیاتی

۵شنبه ۴/۳/۹۱:ساعت۱۰-۱۲و۱۲-۱۴کلاس های جبرانی فیزیک حیاتی(اتمام جلسات این درس)

-تمامی این کلاس ها با دلیل وهماهنگی کامل دو نماینده و عمدتا به گفته ی خود استادان برنامه ریزی شده 

موفق باشید.

به خاطر پول...

کشته شدن ۳ کودک در برنامه خاله شادونه

کشته شدن 3 کودک در برنامه خاله شادونه

ادامه نوشته

انقلاب نوستالژیک خاطراتت!

امشب شاهی شده ام

که با لباس مبدل در کوچه های بی تو قدم میزند

و نمیداند خاطراتت علیهش ... به فکر انقلابند ...


برتری های زنان نسبت به مردان.

زنان بهتر حرف مي‌زنند

در يك مطالعه گسترده كه در سال 2008 در 3 كالج و دانشگاه آمريكا در بين دانشجوياني از نژادها و رنگ پوست‌هاي مختلف انجام گرفت، مشخص شد كه زنان در حين مطرح‌كردن جملات منظور خود را شفاف‌تر و درست‌تر بيان مي‌كنند. درواقع وقتي تصاويري به نمايش درمي‌آمد


شركت‌كننده‌ها- چه زن‌ها و چه مردها- از طريق جملات زنان بهتر موضوع مرتبط با تصاوير را مي‌فهميدند. در واقع درك زنان از نمايش يك تصوير و سپس توضيح آن جامع‌تر، پرنكته‌تر و دقيق‌تر از مردان بود.

زنان سريع‌تر هستند
براساس مطالعات انجام شده، شايد در دوهاي سرعت مردان از زنان پيش بيفتند، اما سرعت هماهنگي عملكرد بدن زن‌ها به‌طور متوسط از مردها بيشتر است. محققان در مطالعه‌اي كه در دانشگاه‌هاي هاروارد و بريكام انجام گرفت،

متوجه شدند كه زنان به‌راحتي مي‌توانند عملكرد ميان مغز و اندام‌هاي خود را هماهنگ كرده و سريع‌تر براي انجام يك كار برنامه‌ريزي كنند.

جالب است بدانيد، در يك مطالعه گسترده هم مشخص شد كه براساس ساعت فيزيولوژيك بدن،‌ عملكرد بدن زنان طي يك روز 6 دقيقه كوتاه‌تر از مردان است،

درواقع بدن آن‌ها به گونه‌اي برنامه‌ريزي شده كه در طول زماني كمتر از روز تمام كارها را به پايان برساند.

زنان دانشگاه‌ها را فتح كرده‌اند

حالا تقريبا در تمام جهان، در رشته‌هاي دانشگاهي، چه در پذيرش و چه در فارغ‌التحصيلي، زنان موفق‌تر از مردان هستند. در سال تحصيلي 2009-2008 در آمريكا، 60درصد از سهميه فوق‌ليسانس در تمامي رشته‌ها توسط زنان اشغال شده


و براي اولين‌بار در طول تاريخ ميزان زنان فارغ‌التحصيل در رشته دكترا از مردان بيشتر بود (51درصد به 49درصد) اين نسبت در سال‌هاي بعد بيشتر هم خواهد شد و در تمامي مقاطع تحصيلي ميزان دانشجويان زن از دانشجويان مرد بيشتر خواهد بود.

آن‌ها به سلامت فكر مي‌كنند
زنان در كشورهاي آمريكا و كانادا، براساس آمار موسسه‌هاي بهداشتي بسيار بيشتر از مردان به فكر سلامت خود هستند و به‌طور منظم به پزشكان مراجعه كرده و براي پيگيري بيماري‌هاي خود هم بيشتر و منظم‌تر به پزشك مراجعه مي‌كنند.

زنان قوي‌تر هستند

مطالعه‌اي كه در سال 2009 توسط پژوهشگران دانشگاه كل گپل انجام شده است نشان مي‌دهد، در بدن زنان مكانيسم‌هايي وجود دارد كه احتمال ابتلاي آن‌ها به بيماري‌هاي عفوني را كاهش مي‌دهد، در واقع مي‌توان گفت كه آن‌ها مكانيسم‌هاي تدافعي بهتري دارند.


اين مطالعات نشان داد، استروژن موجود در بدن زنان آنزيمي را كه باعث برهم خوردن سيستم ايمني بدن و ابتلا به عفونت مي‌شود را غيرفعال مي‌كند. احتمالا در آينده به مردان دچار مشكلات سيستم ايمني و عفونت‌هاي مكرر درمان‌هاي حاوي استروژن تجويز شود.

تغذيه زنانه بهتر است

مطالعه‌اي كه در 8 كشور اروپايي طي 3 سال انجام شده است نشان مي‌دهد، درصد زيادي از كودكان حالا به‌طور منظم از غذاهاي فست‌فود استفاده مي‌كنند (بين 20تا 35 درصد از كودكان زير 16سال در اين كشورها حداقل 3بار در هفته غذاهاي فست‌فود مصرف مي‌كنند)،


اما در ميان بالغان ميزان مصرف فست‌فود و گرايش به آن در ميان دختران كمتر از پسران است. در واقع اين مطالعه نشان داد، اطلاعات در مورد تغذيه سالم در زنان بيشتر است و آن‌ها الگوي تغذيه سالم‌تر و مناسب‌تري نسبت به آقايان دارند.

بيماري مردانه
هموفيلي بيماري است كه در آن انعقاد خون دچار مشكل مي‌شود. در اين حالت اگر در نقطه‌اي از بدن خونريزي پيش بيايد خونريزي ادامه مي‌يابد و حتي ممكن است به مرگ فرد بينجامد.


اين بيماري به دليل وجود مشكلي در كروموزوم X رخ مي‌دهد، در مردان كه فقط يك كروموزوم X دارند اين حالت بسيار شايع‌تر از زنان است كه ‌2‌كروموزوم X دارند. درواقع نسبت شيوع اين بيماري در مردان بيش از 30 برابر زنان است.

زنان‌ نيكوكارترهستند
مطالعه‌اي كه سال 2010 انجام شد نشان داده كه زنان نسبت به مردان با سطح درآمد مشابه خود بيشتر در كارهاي خيرخواهانه و اعانه دادن شركت مي‌كنند و تمايل بيشتري به حضور در فعاليت‌هاي نيكوكاران و اقدامات عام‌المنفعه دارند.

زنان قلب سالم‌تر دارند
در كل زنان نسبت به مردان كمتر در معرض خطر مشكلات قلبي هستند تا قبل از سن يائسگي، اين موضوع به‌خاطر اثرات محافظتي هورمون‌هاي زنانه است

اما بعد از آن هم باز زنان كمتر از مردان هم‌سن خود در خطر هستند، چرا؟ چون بدن آن‌ها نسبت به عوامل مساعدكننده ابتلا به بيماري‌هاي قلبي مثل ديابت و سطح كلسترول خون، پاسخ بهتري مي‌دهد.


درضمن زنان پس از ابتلا به مشكلات قلبي شيوه زندگي سالم‌تري را در پيش مي‌گيرند و سطح چربي خون و سطح قندخون آن‌ها نسبت به مرداني كه شرايط مشابه دارند پايين‌تر و مناسب‌تر است. نكته مهم در مورد شرايط قلبي اين است

كه طولاني‌ترين طول عمر پس از جراحي قلب هم مربوط به يك زن است. در سال 1924 سادي پوردي، دختر 17 ساله انگليسي كه مشكل قلبي مادرزادي داشت،


تحت عمل جراحي قلب باز قرار گرفت. آن موقع پزشكان فكر مي‌كردند كه او از اين عمل جراحي جان سالم به در نخواهد برد، ولي پوردي نه تنها زنده ماند كه 80 سال پس از آن عمل جراحي هم عمر كرد تا نامش در كتاب ركوردهاي گينس جاودانه شود.

صورت‌هايي كه زودتر درمان مي‌شوند
بايد گفت كه اين اتفاقي است كه مي‌تواند باعث خوشحالي زنان شود، پس از اعمال جراحي صورت،‌ روند بهبود در زنان سريع‌تر از مردان است.

البته اين موضوع خاص عمل‌هاي جراحي زيبايي نيست و حتي در موارد مربوط به برداشتن توده سرطاني، مثلا سرطان پوست از روي صورت، ديده شده است


كه روند بهبود در صورت زنان سريع‌تر از مردان است. اين يك دليل علمي دارد. دكتر فيل هائك، مدير انجمن ملي جراحان پلاستيك و ترميمي آمريكا مي‌گويد: «سلول‌هاي پوست و فوليكول‌هاي مو در مردان به خون بيشتري احتياج دارند، طبيعي است


كه اين باعث تاخير در روند بهبود آن‌ها شود. صورت مردان نسبت به زنان عضلاني‌تر است و براي همين روند ترميم در آن‌ها طولاني‌تر و مشكل‌تر است

یعنی چی الان؟؟؟؟؟؟؟؟

نه،واقعا چرا اینجوریه؟ الان فک کنم کلا علم ریاضی رفت زیر سوال...

عمر زن‌ها کوتاهتر شده، عمر مردها بلندتر!

ادامه نوشته

آیا واقعا حقوق زنان پایمال شده است؟؟؟؟؟

تذکر: خواندن این مطلب جنبه می خواهد

از کودکی شروع میکنیم :

در کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟

روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند


هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود


هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :
پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند


روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :
پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟


در ۱۸ سالگی :
پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .


در دانشگاه : پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند


در هنگام نمره گرفتن :پسرها خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.


در کافی شاپ : پسرها حساب میکنند.
دخترها میگویند : مرسی!


در مخ زدن :پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.


هنگام خواستگاری :پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و …. برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند


هنگام ازدواج : پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد


هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.


کار کردن :پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند …

بدون شرح

ـ پسره فامیلمون رفته خارج 2 هفته با فیلتر شکن میرفته تو فیسبوک بعد از 2 هفته فهمیده نیازی به فیلتر شکن نیست!

ـ تو اخبار گفت چند نفر تو سوییس کشته شدن، مامانم برگشته میگه:"آخی طفلی ها دم عیدی چه بلایی سرشون اومد"
ـ عمه هام اومدن خونمون، سه تایی دارن پشت سر مادرشوهراشون حرف میزنن. دلم واسه مامانم میسوزه که نمیتونه تو بحثشون شرکت کنه !
ـ خواهرزادم کلاس اوله تکلیفشون اینه از ۱ تا ۹۰ بنویسن، حالا این خواهرزاده ما یه عدد مینویسه درازمیکشه یه غلت میزنه یه عدد دیگه یه کارتون می بینه یکی دیگه گرسنه میشه. میگم دایی اینجوری تا صبم تموم نمیشه میگه خسته ام میفهمی خسته!
ـ با مامانم رفتیم مغازه تعمیرات تلفن كه تلفن بی سیم خونرو بدیم درست كنن. یارو تلفنو زده به پیریز بعد با موبایلش زنگ زد كه ببینه زنگ میخوره یا نه. تلفن كه زنگ خورد مامانم به من میگه این آقاهه شماره مارو از كجا داشت؟
ـ به خواهرزادم که دوم دبستانه میگم: خوشحالیا، همش تعطیلی؟ میگه: برو دایی واقعا تعطیلیا! اقتصاد کشور فلج شد رفت پی کارش، بعد بمن میگی خوشحالم؟ برو پلی استیشنتو بازی کن دایی!
ـ نشسته بودم سر کلاس مامانم بهم اس ام اس داد: 700 هزار تومن ترمی بابای بدبختت داره واسه دانشگاهت پول میده اونوقت تو سر کلاس گوشیتو چک میکنی ببینی کی اس ام اس داده الاغ؟
ـ خواب بودم، پسرداییم رفته سروقت گوشیم اسم خودشو به Irancell تغییر داده، روز و شب بهم SMS میده مشترک گرامی روز جهانی معلولین ذهنی بر شما مبارک!
ـ با بابام حرفم شده، میگه: واس خاطر چهل تومن یارانه باید این الدنگ رو تحمل کنیم!
ـ ساعت 5 دارم میرم بیرون به بابام میگم: 12 میام. میگه: آخه تو به درک، اون دختره صاحاب نداره؟!
ـ به خالم که آمریکا زندگی میکنه با کلی ذوق و شوق گفتم: خاله من خیلی دوس دارم بیام اونجا زندگی کنم. برگشته میگه: خب اینجا کسی رو داری بری پیشش؟
 


... (2)

بازم واسه حسینه...

درداین نیست که درد داشته باشیم. درد این است که درد داشته باشی و ندانی دردت چیست . درد این است که درد داشته باشی و تمام حس هایت بی حس  . نفهمی درد داری . حال اکنون ما دردناک است . درد داریم ولی حس نه . حس از درد مهم تر است. وقتی ندانی درد داری ، این درد بیشتر پیش می رود . دیگر جای جای بدنمان از این آمپول های مسکن مقطعی ، سوراخ سوراخ شده است . دیگر نه جسارت درد کشیدن داریم برای حس کردن ، نه اختیار درد کشیدن . به فکر هایمان بی هوشی زده ایم . این بی هوشی برای بعضی دلپذیر است . بعضی این بی هوشی را خیلی دوست دارند . چون راحت می مانند از هجوم اندیشه ها ، از هجوم پرسش ها و از هجوم مسئولیت ها . انگار سکته مغزی کرده ایم . همه چیز آرام است در این سکته . نفس می کشیم ، می بینیم ، می شنویم ولی حرکتی نداریم .

اگر قالی سلیمان را داشتی ، چه می کردی ؟ گمان کنم نهایت آرزویمان ، رفتن تا سلف بود . خوب است خداوند در عصر ما ، این چنین معجزه های نیاورده است وگرنه معلوم نبود چه بلایی به سر عصای موسی ، انگشتر سلیمان و ... می آوردیم . خواسته هایمان را کوچک کرده ایم . برای آرزوهایمان مرز قائل شده ایم .همین می شود که جواب تمام خواسته هایمان برایمان آماده می کنند . همین می شود که پرسشی نداریم و کسی هم جوابی نمی دهد . در میان خواسته های کوچک ، در میان پرسش های کوچک و در میان شادی های کوچک خودمان کوچک شده ایم. خودمان کم شده ایم . من نمی پرسم شادی ام چه شد . من نمی پرسم از آزادی . از دوست داشتنی هایم ، سوالی ندارم . بی خیال فکر هایم شده ام . جواب سوال هایم از قبل آماده است چون سوال جدیدی ندارم . بعضی دل خوش کرده اند به اندک ستاره های میان ما . تمام دلخوشی بعضی ، همین چند نو.رانی هستند . کسی ما را نمی بیند و ما هم نگاهی نمی خواهیم .

همین شده است که ما ، از کفتار هایی که در هیبت شیر ظاهر می شوند ، می ترسیم . از لاشخور هایی که در ابهت عقاب پرواز می کنند ، می گریزیم . ما پلنگ هایی هستیم که علف می خوریم ، نه گوشت . سیر می شویم ، اما  نه با شکار . گویی باورمان شده است که علف خواریم . دیگر طلب گوشت نمی کنیم . دندان هایمان تیز نیستند . پاهایمان شتابان نیستند . چشم هایمان تیز بین نیستند . در تکاپو نیستیم ، چون در همین اطراف می شود سیر شد . شکار نمی کنیم چون نشسته از همین دور و بر سیر می شویم .

عروسکی شده ایم که فقط برای کار کوکش کرده اند و هیچ اختیاری ندارد. در میان ما که جست و جو کنی ، تو هم باورت می شود که سست شده ایم . باورت می شود که باورمان شده است ، همه چیز آرام است . باورت می شود که یقین داریم گونه ای دیگر نمی شود بود . نمی دانیم چه می خواهیم . نمی دانیم چه می کنیم . باور هایمان بوی تشنگی نمی دهد . رفتار هایمان ، رنگ آزادی ندارد . اگر بشنویم ، گاهی صداهایی به گوش می رسد . اگر ببینیم ، گاهی کار هایی به چشم می آید . اگر بگذاریم ، گاهی نوید حرکت می رسد .

" آن هایی که خون دادند ، رسالت را به پایان رساندند و شمایی که زنده اید ، رسالت مهم تری دارید.

رسالت ما آزادی است . رسالت ما شادی . رسالت ما حرکت است . رسالت ما این است که بخواهیم . یاد بگیریم که بخواهیم . یاد بگیریم که چه بخواهیم . رسالت ما این است که همه برخیزیم یا سیب هایی در دست .، بپرسیم که چرا این سیب ها بر سر ما می خورد .

 

کشف دو گروه خونی جدید

 

این کشف جدید از آن جهت پراهمیت است که می تواند خطر انتقال گروه های خونی ناسازگار را در میان دهها هزار انسان کاهش دهد.

اما نکته جالب توجه درباره کشف جدید این است که این دو نوع جدید گروه خونی می تواند تعداد کلی گروه های خونی شناخته شده را به 32 برساند.

در واقع به جز گروه های A، B، AB و O گروه های خونی دیگری نیز وجود دارند که به نسبت این چهار گروه کمیاب ترند و معمولا نام افرادی را به خود می گیرند که در بدن آنها جاری بوده و سپس کشف شده اند.

این گروه های خونی نادر از قبیل گروه های «جونیور» یا «لانگریز» به واسطه وجود گروه های ویژه از آنتی ژنها شناسایی می شوند و بسیاری از آنها از قبیل گروه های خونی Kell و MNS با گروه های خونی A یا O همخوانی و سازگاری دارند.

اما کشف گروه های خونی جدید معمولا امری بسیار نادر است، کشف آخرین نمونه جدید گروه خونی به بیش از یک دهه پیش باز می گردد، از این رو کشف دو گروه خونی به صورت همزمان رویداد بسیار مهمی به شمار می رود.

گروه های خونی «جونیور» و «لانگریز» به ویژه در شرق آسیا و در ژاپن فراوان دیده می شود به صورتی که به گفته دانشمندان بیش از 50 هزار ژاپنی از گروه خونی «جونیور منفی» برخوردارند و به این واسطه دچار مشکلات انتقالی خون و یا ناسازگاری مادر با جنین هستند.


این مطلبو از یه سایتی که بخواد خیلی معتبر باشه نگرفتم،فقط چون جالب بود گفتم بذارم شمام بدونین...

...

این مطلبو یه جا خوندم خوشم اومد،نمی دونم...شاید شمام خوشتون بیاد،شایدم نه!

یادت رفته که گفتم یادت میرود؟!            

"یادت رفته ها" آمده اند که آمده ها را یادت برود؟!

یادت نیست که گفتم نیا...چون می روی                   آمدی که بروی؟!

رفتی که یادت برود؟!            رفتی که یادت برود آمده بودی که بمانی؟!

رفتی که به "یادت" بگویی برود؟

"یادت" نرفته..."یادت" هنوز هست

نمی رود از خاطرم      یادها نمی روند      یادها هی می آیند

بیا که یادت نرود که نباید برود

امشب دارد می رود اما "یادت" نمی رود

یادت هر شب می آید که بگوید یادت رفته که گفته بودم "یادت" نمی رود

بیا و به "یادت" بگو برود

برگرد که یادم برود یادت رفته "یادم" را

دیر بجنبی یادم را یادت میرود...

زود بیا تا خوابت نرود،تا فتنه نشوی،تا فتنه انگیزی نکند

به دورها فکر کن،به خیلی دور...به دوری که یادت رفته

"نه" "یادت" نرفته..."یادت" نمی رود

کمی فکر کنی یادت می آید

کمی فکر کنم یادت می آید

دیر بجنبی "یادت"را می برند..."یادت" می میرد... 

 

تبزیک روز مادر..

مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی. مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی از عطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت. قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک. مادر، اگر نمی توانم کوشش هایت را ارج نهم و محبت هایت را سپاس گزارم، پوزش بی کرانم را همراه با دسته گلی از هزاران تبریک، بپذیر. فروغ تو تا انتهای زمان جاوید و روزت تا پایان روزگار، مبارک باد.