حکایت مسلمان شدن یک مانکن
اخیرا سارا بوکر، هنرپیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است:
اخیرا سارا بوکر، هنرپیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است:
نمیدانم این از زبان الکن من است که قدرت بیان حرف های دلم راهمچون سعدی و حافظ به غزل و قصیده ندارم پیشرفت دنیاس دودماشین هاس یاتقصیرامریکاس.فقط این را میدانم که وقتی باهمین قلم خودازعمق وجود مینویسم احساس سبکی میکنم.احساس ارامش.رهاشدن.وهمین برایم کافیست تابتوانم بغضی که سخت گلویم رامیفشرددرخودخفه کنم.ودرک کنم که وقتی شاعران چیره قلم مااشعاری سنگین و پرمعنی میسرودند اینگونه نبودکه زانویشان ازسنگینیه شعرشان خم شود بلکه چابک ترازقبل همچون قاصدک هابین زمین و اسمان پرواز میکردندو اشعارشان رادرگوش انسان هانجوامی نمودند...
خواستم که بگم این خاستم که بگم خواستم که بگم نیس که من ب اشتباه نوشته باشم این همان خاستم ک بگم یست که دردوران کودکی وشایدهنوزم بایدباکمی تامل درمعنی هنگام نوشتن ان هارا ازهم تمیزکنیم.من نخواستم که بگم چون این خواست من نبود بی اراده خودامد.ناخواسته امدومن بااراده خود خاستم که بگم تا ناخواسته را خواسته کنم.
پی نوشت:هرچی خواستم نپیچونمش نشد نمیدونم کسی چیزی فهمید یانه.....
من میتوانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشتهخو یا شیطان صفت باشم.
من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم.
من میتوانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم.
چرا که من یک انسانم، و اینها صفات انسانى است
و تو هم به یاد داشته باش:
من نباید چیزى باشم که تو میخواهى، من را خودم از خودم ساختهام.
منى که من از خود ساختهام، آمال من است.
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسانها کیفیت زندگى را تعیین میکند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو میخواهى
و تو هم میتوانى انتخاب کنى که من را میخواهى یا نه
ولى نمیتوانى انتخاب کنى که از من چه میخواهى
میتوانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
میتوانى از من متنفر باشى بىهیچ دلیلى و من هم.
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسانهاست.
پس این جهان میتواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمیتوانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم.
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و میستایند.
حسودان از من متنفرند ولى باز میستایند.
دشمنانم کمر به نابودیم بستهاند و همچنان میستایندم.
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى.
من قابل ستایشم، و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى که آنهایى را که هر روز میبینى و با آنها مراوده میکنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت
اما همگى جایزالخطا
نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسانها را از پشت نقابهاى متفاوتشان شناختى و یادت باشد که این ها رموز بهتر زیستن هستند ...
من جرعه ای عشق نوشیدم
و صدای سایش عشق بر قلبم، خواب خدا را پاره کرد
خدا به رسم خلقت بر من قیام کرد
من آرامش چند هزار ساله ام را باختم ...
انسان یک میلیون سال است که آتش را کشف کرده است.!